سلامتی کلیه ها را جدی بگیرید؛آبمیوه های قدرتمند برای سم زدایی کلیه ها

در این دنیای پر از وسوسه و افراط بسیار راحت می توانیم اسیر یک زندگی ناسالم شویم. فست فودها، الکل، کافئین و … باعث می شوند تا با مصرف شان مقداری سم وارد بدن مان کنیم که در این میان کلیه هم از آسیب ناشی از این مواد بی نصیب نمی ماند.

کلیه اندامنی لوبیا شکا به اندازه یک مشت و قهوه ای رنگ است که در قسمت میانی کمر درست زیر قفسه سینه واقع شده است. کلیه‌ها هر ۲۴ ساعت جمعاً حدود ۲۰۰ لیتر از مایعات بدن را تصفیه و به جریان خون بازمی گردانند. حدود ۲ لیتر مایع به صورت ادرار از بدن دفع می‌شود در حالی که باقی‌مانده یعنی حدود ۹۸ لیتر به بدن باز می‌گردد. ادرار دفع شده تقریباً ظرف مدت ۱ تا ۸ ساعت در مثانه ذخیره شده است. در این ۲ لیتر باقی مانده در کلیه ممکن است مواد زائد هم وجود داشته باشد که باعث بروز مشکلاتی برای کلیه ها می شود. مانند هر ماشین دیگری بدن انسان نیز وقتی از سم ها اشباع شود یا از کار می افتد و یا دچار نقص جدی می شود. زمانی که سم ها به بدن ما می رسند کلیه ها مستعد انواع بیماری ها از جمله عفونت، کیست، تومور و سنگ کلیه می شود.

برای جلوگیری از این بیماری ها برای کلیه ها باید به آن ها استراحت داد. نوشیدن ۸ تا ۱۰ لیوان آب در روز موجب تصفیه سم ها و مواد زائد در کلیه می شود. همچنین آبمیوه های طبیعی نیز وجود دارند که با تهیه مواد معدنی لازم کار کلیه ها را تسهیل می نمایند.

celery

آب کرفس

آب کرفس به علت داشتن دو ترکیب خاص به نام های  لوتئولین (luteolin) و پلی استیلن (polyacetylene) کمک به درمان بیماری های التهابی مانند نقرس، آرتروز و پوکی استخوان می کند. نوشیدن آب کرفس موجب خنثی سازی اسید بدن و قلیایی شدن و تعادل PH می شود. این ماده ی ضد سرطان سرشار از آنتی اکسیدان های مفید است و موجب سم زدایی بدن و کلیه ها می گردد که برای درمان سنگ کلیه بسیار توصیه می شود.

lemon

آب لیمو

آب لیمو یک اسید طبیعی است که به افزایش سطح سیترین در ادرار کمک می کند. سیترین ماده ای است که از تشکیل سنگ کلیه در ادرار جلوگیری می کند. بیماری سنگ کلیه یک بیماری دردناک است که به گفته کسانی که تجربه آن را داشته اند دردی برابر با درد زایمان و حتی بیشتر از آن را دارد. آب ۴ عدد لیمو را بگیرید و بایک لیوان آب گرم یا چای میکس کرده و بنوشید.

cran

آب زغال اخته

زغال اخته دستگاه ادراری را سالم و تمیز نگه می دارد و راه حلی برای درمان کسانی است که این عفونت را تجربه کرده اند. همچنین موجب می شود تا باکتری ها در مجرای ادراری و مثانه تجمع نکنند و به این مجرا نچسبند. این کار به نوبه خود موجب عدم عفونت ادراری می شود. همچنین آب زغال اخته از تشکیل کلسیم اگزالات و سنگ کلیه  جلوگیری می کند.

جعفری

آب جعفری

آب جعفری یک داروی عالی برای افراد مبتلا به عفونت ادراری و ورم مفاصل، کم خونی و نفخ است. جعفری دارای کاروتنویئد (carotenoid) برای کمک به جلوگیری از ابتلا به سرطان، سرشار از آهن و کلروفیل و انواع ویتامین هاست. کلروفیل موجب تصفیه ی خون و آهن کمک به جذب مواد مغذی می شود. اگر آب جعفری را به تنهایی نمی پسندید می توانید با آبمیوه های دیگر مانند آب سیب آن را میکس کرده و نوش جان کنید.

معجزه مصرف شیر و عسل در صبح

معجزه مصرف شیر و عسل در صبح

معجزه مصرف شیر و عسل در صبح

معجزه مصرف شیر و عسل در صبح

عسل از دیرباز به‌ عنوان یکی از منابع پروبیوتیک شناخته می‌شود که، رشد پروبیوتیک‌ها را در بدن افزایش می‌دهد. پروبیوتیک‌ ها همان باکتری‌ های خوب و مفیدی هستند که در روده و دستگاه گوارش انسان‌ رشد می‌کنند. ضمن این‌که پریوبیوتیک های درون عسل، روی نوع خاصی از پروبیوتیک‌ها به‌نام بیفیدوباکتریوم تاثیر می‌گذارند که در شیر وجود دارند. به همین دلیل است که، محققان استفاده از ترکیب شیر و عسل را توصیه می‌کنند.

به گزارش ویرلن؛ کربوهیدرات‌ ها و الیگوساکارید های درون عسل، عملکرد مطلوب باکتری‌های خوب را تقویت می‌کنند که برای حفظ سلامتی و عملکرد دستگاه گوارش، واقعا ضروری هستند. وقتی که تعادل باکتریایی در دستگاه گوارش به سطح مطلوبی برسد، برخی مشکلات مثل یبوست، دل‌ درد و نفخ از بین می‌روند. به‌ علاوه این‌که تعادل باکتریایی از رشد باکتری‌های مضر نیز جلوگیری می‌کند.

محققان می‌گویند که نوشیدن یک لیوان شیر عسل در ساعات اولیه صبح، استقامت افراد را افزایش می‌دهد. در حالی که شیر حاوی پروتئین است، عسل نیز کربوهیدرات‌های لازم برای متابولیسم مطلوب بدن را فراهم می‌کند. به همین دلیل است که ترکیب شیر و عسل، نیرو و استحکام همه انسان‌ها از جمله کودکان و سالمندان را تقویت می‌کند. پروتئین‌های حیوانی درون شیر به‌ واسطه آنزیم‌ها به اسیدهای آمینه اساسی تجزیه می‌شوند و بعد دوباره به پروتئین‌هایی تبدیل می‌شوند که، برای بدن انسان‌ها قابل استفاده باشد. از طرف دیگر، مواد مازادی که در این چرخه باقی می‌مانند، به‌عنوان انرژی مصرفی اکسید می‌شوند.

۵ شرط مجلس برای ادامه فعالیت «حساب ذخیره ارزی»

نمایندگان مجلس شورای اسلامیٰ ادامه فعالیت حساب ذخیره ارزی حاصل از عواید نفت را با پنج شرط بلامانع اعلام کردند.
به گزارش مشرق، نمایندگان مجلس شورای اسلامی در جلسه علنی امروز و در ادامه بررسی لایحه «احکام دائمی برنامه های توسعه کشور»، با تصویب ماده ۱۸ این لایحه، ۵ شرط ادامه فعالیت حساب ذخیره ارزی را تعیین کردند.

بر اساس این ماده، فعالیت حساب ذخیره ارزی حاصل از عواید نفت با شرایط زیر تداوم می‌یابد:

الف- معادل مانده حساب ذخیره ارزی حاصل از عواید نفت خام، در پایان سال ۱۳۹۴ و همچنین مانده مطالبات دولت از اشخاص ناشی از تسهیلات اعطائی از محل موجودی حساب مذکور در ابتدای سال ۱۳۹۵ با رعایت ماده(۱۸) قانون رفع موانع تولید رقابت‌پذیر و ارتقای نظام مالی کشور جزء موجودی حساب مذکور تلقی می‌‌شود.

ب- عواید حاصل از صادرات نفت اعم از نفت خام و میعانات گازی به‌صورت نقدی و تهاتری و درآمد دولت از خالص صادرات گاز پس از کسر مصارف ارزی پیش‌بینی‌شده در جداول قانون بودجه کل کشور به حساب ذخیره ارزی واریز می‌شود.

پ- تأمین کسری بودجه عمومی دولت ناشی از کاهش منابع ارزی حاصل از صادرات نفت خام، گاز و میعانات گازی نسبت به ارقام پیش‌بینی‌شده در قوانین بودجه سنواتی

ت- پیگیری وصول اقساط و سود تسهیلات اعطائی از محل حساب ذخیره ارزی و واریز آن به حساب مزبور از طریق بانکهای عامل به‌عهده بانکها است.

ث- ایفای باقیمانده تعهدات حساب ذخیره ارزی به بخشهای غیردولتی، خصوصی و تعاونی و پرداخت تسهیلات مورد نیاز صنایع دفاعی به‌عهده همین حساب است و ایجاد هرگونه تعهد جدید ممنوع است.

همچنین بر اساس تبصره ماده ۱۸، آیین‌‌نامه اجرائی این ماده به پیشنهاد سازمان مدیریت و برنامه‌‌ریزی کشور، بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران و وزارت امور اقتصادی و دارایی ظرف مدت شش ماه پس از ابلاغ این قانون تهیه می‌شود و به تصویب هیأت‌وزیران می‌‌رسد.

این ماده با ۱۲۶ رای موافق، ۱۹ رای مخالف و ۹ رای ممتنع از مجموع ۲۱۵ نماینده حاضر در صحن به تصویب رسید.

نمایندگان مجلس شورای اسلامی همچنین با تصویب ماده ۱۹ این لایحه مقرر کردند، سقف سهم مشارکت طرف خارجی از تأسیس بانک ایرانی موضوع قانون اجرای سیاست‌‌های کلی اصل چهل و چهارم (۴۴) قانون اساسی مصوب ۲۵/۳/۱۳۸۹ و اصلاحات بعدی آن با پیشنهاد بانک مرکزی و تصویب شورای پول و اعتبار تعیین می‌شود.

چرا تروریست ها به اروپا آمدند؟

مهمترین آن پذیرش دولت قانونی سوریه و قطع حمایت لجستیکی از سایر گروه های تروریستی در شامات است. در واقع یک برگ برنده به دست مقاومت است که غرب برای امنیت خود باید پشت میز مذاکره حاضر شود.

پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- امیر مسروری-چند ماهی است عملیات انتحاری و تروریستی در اروپا وارد فضای جدیدی شده است. منطقه سبز جهان حالا به خود آتشی می بیند که بعد از جنگ جهانی دوم هیچگاه فکرش را هم نمیکرد. نسل جدیدی که جنگ در اروپارا فقط در هالیود دیده بودند یا نیرومخصوص کشورشان را فقط در تلویزیون و مانورهای ارتش تماشا می کردند امروز در کنارشان در خیابان های عمومی ایست میکنند تا شاید باور کنند اروپا دیگر اروپای قبلی نیست. حالا باید منتظر بود چه اتفاقی دیگر در اروپا می افتد و این منطقه را به عزای دیگری مبتلا میکند. اما اینجا سوالی که مطرح می شود سرانجام اروپا و چرا رسیدن اروپا به این وضعیت است.

یک:از آغاز درگیری های سوریه، رسما غرب به حمایت از تروریست ها پرداخت و در حمایت از آن هیچ کوتاهی نیز نکرد. از حمایت تسلیحاتی و مالی گرفته تا لجستیکی و سیاسی همه و همه قرار بود چند روزه دولت سوریه را سرنگون کند. بعد از آنکه دولت سوریه رسما ایستادگی کرد و نیز عملیات تروریستی داعش علیه شهروندان غربی در خاک شام ( عراق و سوریه) به صورت رسمی رسانه ای شد، غرب وادار شد برای اقدامات حداقلی وارد عملیات علیه گروه داعش شود. در شرایطی که تشکیل ائتلاف نتوانست هیچ فایده ای برای نیروهای زمینی و مبارزه جدی با داعش داشته باشد. اگر به نقشه منتشر شده داعش نگاه کنیم می بینیم بخش کوچکی از اروپا جزء سرزمین داعش معرفی شده و هیچ یک از عملیات های تروریستی اخیر در این منطقه نیست. فلذا نمی توان این نوع عملیات را در راستای فعال شدن شاخه اروپایی داعش برای تصاحب اروپا دانست. 

دو: از یک سمت در عراق جبهه مقاومت عراق به شدت با داعش درگیر شده و از سمت دیگر در سوریه القاعده و داعش و گروه های تروریستی دیگر مورد حملات شدید جبهه مقاومت در سوریه مواجه شدند. مشروعیت لازم برای حفظ سرزمین خود را نیز ندارند و مقبولیت ابتدایی خود راهم از دست دادند. اخبار منتشر شده نشان میدهد بعضی از عشایر موصل، رقه و دیگر مناطق سوریه و عراق از داعش بیزارند و قصد همکاری با نیروهای مرکز دولت سوریه و عراق داند. لذا داعش در آینده منطقه سوریه و عراق نمی تواند بماند و هر دو کشور میدانند به دلیل حضور بیش از افرادی از 100 کشور نمی توان این مناطق را رها کرد و قدرت گیری بعدیشان جنگ دیگری رقم می زند. در نهایت هر دو کشور بر هر طرقی شد میخواهند تمام القاعده و داعش را از کشورشان خارج نمایند به ویژه افرادی که خود را « مهاجران و انصار» می نامند و از چچن، فرانسه، اروپا و مناطق خارج از این دو کشور به سوریه و عراق آمدند. به عبارت دیگر این افراد باید برگردند و هیچ راهی ندارد در سوریه حضور داشته باشند. 

سه: سه احتمال برای خروج داعش از این شامات قابل تصور است. جابه جایی به منطقه چچن به عنوان یک بازوی قوی داعش و ایجاد ولایت قفقاز، بازگشت به منطقه لیبی و تقویت شاخه لیبی و یا بازگشت به خانه و کاشنه و اضمحلال داعش و گروه های خارجی تروریستی در سوریه به کشورشان. در گزینه اول روسیه پیش دستانه وارد شد و مقابله با داعش در سوریه را پیشدستانه در برابر مقابله با داعش در قفقاز برگزید تا به این صورت در یک دفاع پیشگرانه علاوه بر دفع داعش در سوریه از موج حضور داعش در قففاز ممانعت به عمل آورد. گزینه دوم نیز با حضور ایتالیا در لیبی و هماهنگی جبهه ائتلافی برای اوضاع لیبی کم اهمیت شد و ماند گزینه سومی که با فعالیت تروریست ها در اروپا جدی تر شد. حالا کشورهای اروپایی ماندند و موج بازگشت تررویست هایی که علاوه بر ایدئولوژی لازم قدرت نبرد میدانی و تجربه نظامی را نیز با خود همراه کرده بود. افرادی که اگر انهارا بتوانیم دسته بندی امنیتی و اطلاعاتی کنیم باید عنصر قرمز نامید. حالا این عناصر قرمز توانستند از حفره های امنیتی اطلاعاتی غرب وارد کشورهای غربی شده و جان شهروندان اروپایی را تهدید کند. تنها راهی که در پیش پای دولت های اروپایی مانده همکاری اطلاعاتی و نظامی با محور مقاومت به ویژه سرویس اطلاعاتی سوریه، عراق و ایران است تا بتواند مسیر تروریستی داعش و دیگر گروه های تروریستی فعال در شامات را مسدود نماید. شنیده ها حاکی است این مسیر وقتی در میدان و واقعیت اجرا می شود که شرایط محور مقاومت پذیرفته گردد. مهمترین آن پذیرش دولت قانونی سوریه و قطع حمایت لجستیکی از سایر گروه های تروریستی در شامات است. در واقع یک برگ برنده به دست مقاومت است که غرب برای امنیت خود باید پشت میز مذاکره حاضر شود. 

آنچه محتمل است غرب بیشتر از حالا در سایه فضای امنیتی قرار می گیرد و از امروز به بعد مکاتب امنیتی در غرب تغییرات دیگری نیز خواهد داشت. مهمترین تغییری که شاید بتوان از آن نام برد تعریف مسائل اطلاعاتی در برابر گروه های ایدئولوژیک تروریستی سلفی است. با توجه به تجربه جمهوری اسلامی ایران و محورمقاومت این بار غرب نیاز دارد از ساختار اطلاعاتی ایران برای دفع تروریست الگو بگیرد.

راه جنگ را قدرت نظامی می‌بندد نه گفتمان‌‌

به گزارش افکارنیوز،سال 2001 میلادی، قرار بود برای خیلی از ایرانی‌ها و حتی کل مردم جهان، رنگ و بوی دیگری داشته باشد. آن سال به پیشنهاد رئیس‌جمهور وقت ایران، توسط سازمان ملل، سال گفت و گوی تمدن‌ها نام گرفته بود و اینجا در ایران هم خیلی‌ها بابت این اتفاق که نامی شیک از سوی ایران در سازمانی بین‌المللی پذیرفته شده، ذوق زده شدند و آن را فتح باب تغییر نگاه بین‌المللی به ایران می‌دانستند و البته فتح باب خیلی اتفاقات خوب دیگر. لاجرم تصور می‌شد با چنین شعارهایی، جهان بیشتر به سوی صلح و آرامش برود و از میزان جنگ‌ها کاسته شود. با این همه، در سپتامبر همان سالی که به نام گفت‌و‌گوی تمدن‌ها نامیده شد و در حالی که دولت اصلاحات در ایران مشعوف نام بین‌المللی آن سال میلادی بود، چند هواپیمای مسافربری در امریکا دزدیده و به وسیله آنها به برج‌های دوقلوی تجارت جهانی در نیویورک و نیز ساختمان پنتاگون حمله شد و‌ حدود 3 هزار نفر در نیویورک کشته شدند. چه آن حملات را زیر نظر سازمان‌های اطلاعاتی اسرائیلی و امریکایی بدانیم و چه کار القاعده و چه محصول همکاری ناخودآگاه هر دو و چه هر سناریوی دیگری برای آن قائل باشیم، در هر حال جایی برای گفت‌وگوی تمدن‌ها باقی نمانده بود. کمتر از یک ماه بعد، ایالات متحده به افغانستان حمله کرد؛ این حمله گرچه به منظور سرنگونی حکومت طالبان و به انتقام حملات القاعده به نیویورک انجام شد، اما بسیاری از کشته‌شدگان آن غیرنظامی بودند. آمار دقیقی از کشته‌های سال‌های جنگ در افغانستان وجود ندارد، اما مطابق یک تحقیق منتشر شده در گاردین، تنها در سه ماهه اول این جنگ 4 هزار نفر کشته شدند تا سال گفت‌وگوی تمدن‌ها عملاً سال جنگ و حملات تروریستی باشد. یک روز قبل از حمله به برج‌های دو قلوی امریکا هم، احمد شاه مسعود، رهبر مبارزان افغانستانی علیه طالبان ترور شده بود. کمتر از دو سال بعد، امریکا به عراق حمله کرد. همه این اتفاقات نشان می‌داد دنیا را شعارهای شیک اداره نمی‌کند. واقعیت‌های جهان، عریان رخ می‌نمود؛ واقعیت‌هایی که با عناوین فانتزی تغییر نمی‌کرد.

بازی گفت‌وگوی تمدن‌ها و سالی را به آن نامیدن، حتی برای تغییر نگاه بین‌المللی به ایران هم سودی نبخشید؛ هنوز چند هفته‌ای از پایان سال گفت‌و‌گوی تمدن‌ها نگذشته بود که ایران در کنار عراق و کره شمالی «محور شرارت» لقب گرفت؛ عنوانی که رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده تقدیم همتای ایرانی‌اش کرد تا بداند برای تغییر نگاه‌ها به ایران، عینک طرف غربی باید تغییر کند نه ایران. وسط آن فروریزی برج‌های دوقلوی امریکا و ترور و جنگ و اسلام هراسی و ایران هراسی و محور شرارت و... سخن از گفت‌وگوی تمدن‌ها و امید بستن به آن زیاد ساده‌لوحانه به نظر می‌رسید.

  

جهان گفتمان و تمدن یا جهان قدرت؟

طبیعتاً جنگ‌ها، ترورها، حملات و کشته‌ها هیچ‌کدام تقصیر رئیس‌جمهور وقت ایران نبود؛ اما اشکال وارد به او، اشتباه تحلیلی و محاسباتی او به عنوان یک سیاستمدار و یک رئیس‌جمهور بود. جهانی که روز به روز بیشتر به سمت و سوی درگیری و جنگ و ترور می‌رود، منیت‌ها و دنیاطلبی‌های مستکبرین آن بیشتر می‌شود و ضعفا بیشتر تحت ستم قرار می‌گیرند، ناگاه با یک شعار تغییر مسیر نمی‌دهد. می‌توان شعار داد، اما نباید سیاست‌های دفاعی را بر مبنای شعارهای خودمان تبیین کرد؛ چه آنکه طرف غربی سیاست‌هایش را بر مبنای شعارهای صلح‌طلبانه ما تنظیم نمی‌کند. از همین روست که اتفاقاً جهان فردا جهان گفتمان‌ها و تمدن‌ها نیست؛ جهان قدرتمندان است، وگرچه قدرت علمی، قدرت اقتصادی و... یقیناً نقشی مؤثر خواهند داشت، اما آنچه در دنیای فردا راه جنگ را خواهد بست، قدرت نظامی کشورهاست و صرفاً کشورهایی از خطر حمله نظامی در امان خواهند بود که زورگویان از حمله به آنان، به دلیل توان نظامی بالا صرف‌نظر کنند. این البته اتفاق خوشحال‌کننده‌ای نیست، اما واقعیت جهان کنونی این است که راه صلح و امنیت، از کانال انبارهای موشکی و سایر ادوات نظامی می‌گذرد.

  

مذاکراتی که از مسیر توان نظامی می‌گذرد

از قضا، اگر مذاکره و گفت‌وگویی هم در میان است، راه آن لاجرم از مسیر قدرت نظامی عبور خواهد کرد. در دنیای فردا که هیچ، حتی در دنیای امروز نیز، به رسمیت شناختن طرف مقابل برای نشستن پای میز مذاکره، نسبت مستقیم با حجم تسلیحات نظامی او دارد. اگر در مورد کشوری این تحلیل(ولو نادرست) وجود داشته باشد که در برابر حمله نظامی توان دفاع ندارد، با او مذاکره نمی‌شود؛ بلکه آماج موشک‌ها قرار می‌گیرد. چه یمن باشد، چه افغانستان، چه عراق، چه فلسطین و چه و چه و چه حتی ایران. سال‌ها جنگ علیه ایران و ایجاد ترور و ناامنی در کشور ما برای روزگارانی بود که توان ما (توان دنیایی که مورد توجه تحلیلگران دنیاست) کم بود. اما زمانی که برد موشک‌های ایران افزایش یافت و زمانی که انواع ادوات نظامی ساخت داخل در اختیار نیروهای مسلح ایران قرار گرفت، به جای حمله، به ایران پیشنهاد مذاکره داده شد. در واقع، پایه‌های میز مذاکره روی موشک‌های بالستیک بنا شد. وگرنه برای ایالات متحده احتمالاً چندان سخت نبود مشکل ایران را هم به جای چند سال مذاکرات سخت و فشرده با کشوری که ارتباط دیپلماتیک هم میانشان برقرار نیست، از طریق جنگنده‌های پیشرفته حل کند؛ همچون عراق و افغانستان. آنچنان که برای آزادی گروگان‌هایش، نیروی نظامی به ایران فرستاد، اما آیا همیشه می‌توان چشم امید به معجزه طوفان شن داشت؟

تن دادن عربستان به مذاکره با انصارالله بعد از یک سال نبرد نظامی هم نشان می‌دهد مذاکرات جهان کنونی نیز از کانال مقاومت و دفاع می‌گذرد...

از سوی دیگر، اگر کسی به کشورهای قدرتمند جهان حمله نمی‌کند، آیا به دلیل آن است که دنیای آنها دنیای مذاکره است؟ یا بدان دلیل که تسلیحات نظامی پیشرفته و بودجه نظامی بالا و قدرت دفاعی کم‌نظیر آنها باعث هراس شده است؟

شاید برای همه آنانی که در مسیر اثبات درستی برجام، از قطعنامه 598 مثال می‌زدند، خوانش این بخش از پیام حضرت امام(ره) که سیاست‌های کلی نظام در دوران بازسازی بعد از اتمام جنگ را در مهرماه سال 67 ابلاغ فرمودند، کمی(قدر انصاف شان) راهگشای دوران پسابرجام باشد. در بند دوم پیام مورد اشاره، حضرتشان می‌فرمایند: «با قبول و اجرای صلح کسی تصور نکند که ما از تقویت بنیه دفاعی و نظامی کشور و توسعه و گسترش صنایع تسلیحاتی بی‏نیاز شده‏ایم، بلکه توسعه و تکامل صنایع و ابزار مربوط به قدرت دفاعی کشور از اهداف اصولی و اولیه بازسازی است و ما با توجه به ماهیت انقلابمان در هر زمان و هر ساعت احتمال تجاوز را مجدداً از سوی ابرقدرت‌ها و نوکران‌شان باید جدی بگیریم.»

دنیای فردا، اگر هم دنیای گفتمان‌ها باشد، گفتمان قدرت حرف اول را خواهد زد و در گفتمان قدرت نمی‌توان به موشک «نه» گفت.