سیری تاریخی بر تحولات سوریه/ دمشق چگونه وارد بحران شد؟

تاریخ سیاسی سوریه از زمان استقلال تا ادغام شدنش با مصر، ‌ارتباط مستقیمی با درک بحران کنونی در سوریه دارد.

سوریه و قدرت های بزرگ، عنوان سلسله مقالات و پژوهش‌هایی است که مرکز مطالعات سوریه در اندروز انگلیس آنرا منتشر کرده است. 

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، روزنامه السفیر خلاصه ای از پژوهش‌های ترجمه شده از سوی محققان و پژوهشگران مرکز مطالعات سوریه در دانشگاه سنت اندروز انگلیس را براساس توافق با این مرکز مطالعاتی منتشر کرده و قرار است به زودی سازوکاری را برای انتشار سلسله وار این گوونه پژوهش‌ها در نظر بگیرد.

گفتنی است سنت آندروز از بزرگترین و باسابقه ترین دانشگاههای انگلیس (سومین دانشگاه باقدمت و قدیمی پس از آکسفورد و کمبریج) است. این مرکز که ریاست آن بر عهده پروفسور ریموند هنیبوس است از برجسته ترین مراکز دانشگاهی متخصص در مطالعات سوریه در جهان است. این مرکز تحقیقات دهها پژوهشگر از کشورهای مختلف درباره مسایل مربوط به سوریه از جمله در زمینه های سیاسی و فرهنگی و تاریخی و اجتماعی و غیره ‌را منتشر می کند.

هدف از ارائه و ترجمه این سلسله مقالات اینست که تلاش کنیم در حد امکان و توان، اطلاعات، دیدگاهها و پژوهش هایی را ارائه کنیم که تاریخ سوریه و واقعیت های این کشور را روشن ساخته و تا اندازه‌ای تصویری آینده پژوهانه از تحولات پیش رو را نیز ارائه کند.

در ادامه اولین بخش از سلسله مقالات "سوریه و قدرتهای بزرگ" را بخوانید:

تاریخ سیاسی جمهوری عربی سوریه از زمان استقلال این کشور در 1946 میلادی تا ادغام شدنش با مصر به منظور تشکیل جمهوری متحد عربی در سال 1958، ‌ارتباط مستقیمی با فهمیدن و درک بحران کنونی در سوریه دارد. این مقاله که در آن به مصالح ژئوپلیتیک نیز اشاره می شود به دنبال شناخت رفتار قدرتهای غربی در ارتباط با سوریه است. نکته قابل توجه اینکه دوره آغازین تاریخ سوریه، نقاط مشترک بسیاری با حوادث و رخدادهای کنونی در سوریه دارد.

چگونه سیاستهای قدرتهای غربی، سوریه را به سوی اتحاد جماهیر شوروی متمایل کرد؟

تاریخ سیاسی اولیه جمهوری عربی سوریه از زمان ظهور آن به عنوان کشوری مستقل در سال 1946 تا پیوستن به مصر به منظور تشکیل جمهوری عربی متحد در سال 1958 به صورت مستقیم برای درک بحران کنونی سوریه از اهمیت برخوردار است. این مقاله به بررسی این موضوع می پردازد که چگونه منافع ژئوپلتیکی بر رفتار قدرتهای غربی در ارتباط با سوریه تأثیر گذار بوده است.

در حقیقت، دوران اولیه تاریخ سوریه با تحولات اخیر در این کشور ارتباط بسیاری دارد. در این ارتباط دو منبع مورد تحلیل قرار می گیرند:
نخست، منابع غیرمحرمانه دولت انگلیس از قبیل منابع موجود در سفارتخانه و دیگر اسناد دولتی انگلیس و آمریکا؛ و دوم از پایگاه اطلاعاتی موسسه تحقیقاتی صلح بین الملل استکهلم در ارتباط با صادرات تسلیحات به خاورمیانه که به عنوان منبعی برای تحلیل دقیق تر منافع راهبردی غربی در خاورمیانه طی اوایل دوران جنگ سرد با برخی از اطلاعات مرتبط استفاده شده است.
از آغاز، سوریه مستقل با چالش های ژئوپلیتیکی مواجه بوده است که در تضعیف ثبات سیاسی این کشور موثر بوده اند.

در سطح منطقه ای، درگیری های درون-عربی و موضوع استعمار صهیونیسم در فلسطین سبب زیر سوال رفتن اعتبار سوریه به عنوان یک کشور مستقل شده بودند. علاوه بر این، سوریه به کشوری مورد مجادله و کشمکش در جنگ سرد بین قدرتهای غربی و اتحاد جماهیر شوروی تبدیل شده بود.

دلیل این امر بیش از همه خودداری دولت آمریکا از حمایت از کشور سوریه در زمینه های اقتصادی و نظامی بود که شکری القوتلی، نخستین رئیس جمهور مصر در سال 1945 خواستار آن شده بود. رد درخواست سوریه از سوی آمریکا ار تلاشهای واشنگتن برای حمایت از صهیونیسم نشأت می گرفت و با این سوال که آیا سوریه تحت حاکمیت حاکمان دموکراتیک یا مستبد قرار دارد، کاملا بی ربط بود.
ناکامی سوریه در دریافت حمایت از سوی قدرتهای غربی، دلیل گرایش دمشق به اتحاد جماهیر شوروی در اواسط دهه پنجاه محسوب می شود و باید این موضوع را نیز در نظر گرفت که جایگرین معتبرتری نیز برای آمریکا وجود نداشت.

رویدادهای مهمی که در این مقاله مورد بحث قرار می گیرند عبارتند از: (1) ائتلاف انگلیس و آمریکا برای حذف فرانسه از منطقه شام در پایان جنگ جهانی دوم؛ (2) وقوع سه کودتای نظامی در سوریه در سال 1949 که در چارچوب درخواست های آمریکا برای دریافت حق ایجاد مسیری برای خط لوله نفتی تاپلین (سپس طرح ساخت و ساز آمریکا در خاورمیانه برای وصل کردن میدان های نفتی عربستان سعودی به بازارهای اروپای غربی) در سراسر خاک سوریه؛ (3) دوره بین سالهای 1955 و 1957 که طی آن، سازمانهای اطلاعاتی آمریکا و انگلیس در تلاش های مشترک برای سرنگون کردن دولت سوریه اقدام کردند؛ (4) مناقشه موازی قدرت بین رژیم های منطقه ای تحت حمایت غرب (اردن، ترکیه، و عراق) و مصر تحت حاکمیت ناصر بر سر سوریه از اواسط دهه 1950 که سبب شد اتحاد جماهیر شوروی تصمیم به ارائه کمک های قابل توجه به ارتش سوریه بگیرد و بدین ترتیب، تلاشهای آمریکا و انگلیس برای تغییر رژیم در سوریه و تسهیل روند ادغام مصر و سوریه برای تشکیل جمهوری متحد عربی در سال 1958 متوقف شد.

در بخش نخست این مقاله به سیاست گذاری انگلیس و آمریکا در پایان جنگ جهانی دوم پرداخته می شود. در این بخش توضیح داده می شود که چرا اتحاد منطقه ای انگلیس و آمریکا در خاورمیانه در بیرون راندن فرانسه به عنوان یک بازیگر منطقه ای با موفقیت همراه شد اما در ادغام سوریه پس از دوران استعماری -که پیشتر تحت کنترل فرانسه قرار داشت- با ساختار امنیت منطقه ای جدید ناکام ماند.
دلیل اصلی نبود سیاستی منسجم در قبال سوریه این بود که آمریکا تقریبا بر اتحادهای منطقه ای با عربستان سعودی و ترکیه (و اسرائیل از سال 1948) متمرکز بود در حالی که انگلیس به هم پیمانان هاشمی منطقه ای خود در اردن و عراق متعهد بود. از این رو، به سبب مسائل ژئوپلتیکی، سوریه همچنان در خارج از ساختار منطقه ای کشورهای اقماری انگلیس-آمریکا در منطقه خاورمیانه باقی ماند. سپس، وقوع سه کودتای نظامی در سال 1949 مورد بررسی قرار می گیرد.

این کودتاها سبب سرنگونی دولت قانونی قوتلی رئیس جمهور سوریه شد و سبب شد شماری از حاکمان نظامی (به ترتیب، ژنرالها حسنی زیم، سامی هیناوی و ادیب شیشاکلی) بر این کشور حکمفرما شوند. هر یک از کودتاها در سوریه ابعادی محلی، منطقه ای و جهانی داشتند. دست کم نخستین کودتا به صورت مستقیم تحت تأثیر آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) قرار داشت که مشتاق بر سر کار آوردن دولتی جدید در سوریه بود که اقدام به احداث خط لوله انتقال نفت تاپلین کند- زیرا ناظران آمریکایی بر این باور بودند قوتلی تمایل دارد بر سر اجرای منافع آمریکا به شدت چانه زنی کند.

بر اساس منابع اطلاعاتی آمریکا و انگلیس، ثابت شده است که هر سه رژیم نظامی سوریه از سوی ناظران غربی بسیار ضعیف قلمداد می شدند تا اندازه ای که قابلیت سرمایه گذاری های ژئوپلتیکی قابل توجه غربی را نداشتند. رهبران نظامی سوریه از نظر سبک و رویکردهای ژئوپلتیکی با یکدیگر متفاوت بودند - شیشاکلی از نظر تاکتیکی در مقایسه با دو حاکم نظامی بعدی سوریه رویکردهای بهتری داشت- اما فاقد منابع قدرت داخلی کافی به منظور حفظ قدرتش بود. در مجموع، آنها درخواست های غربی ها را برای پذیرش قلمرو صهیونیستها از طریق پذیرش شمار زیادی از پناهجویان فلسطینی برای اسکان دادن در سوریه بدون قبول هر گونه کمک های قابل توجهی نظامی و اقتصادی غربی در ازای آن، رد کردند.

از آنجایی که کشورهای غربی از ارائه چنین کمک هایی خودداری کردند - آمریکا به سبب مداخله مستقیم سفیر اسرائیل در واشنگتن از ارائه چنین کمک هایی به سوریه خودداری کرد- رژیم های نظامی سوریه از پیوستن به ساختار امنیتی منطقه ای تحت کنترل غربی ها خودداری کردند. همچنین، بی اعتنایی به سوریه در دوره بین سال های 1955 و 1957 پایان یافت. در این دوره، آمریکا و انگلیس درباره گسترش روند ملی گرایی عربی ناصر - که پوششی برای گسترش نفوذ اتحاد جماهیر شوروی در منطقه خاورمیانه محسوب می شد- ابراز نگرانی می کردند. به سبب تغییر شرایط ژئوپلتیکی، آمریکا و انگلیس به صورت مشترک اقدامات مخفی خود را علیه دولت های سوریه به منظور روی کار آوردن رژیمی تحت حمایت غرب در این کشور آغاز کردند . این روند به انجام شمار زیادی از عملیات اطلاعاتی غربی ها علیه سوریه منجر شد.

اقدام مهمتر، «طرح امگا» تحت رهبری آمریکا بود که آیزنهاور، رئیس جمهور وقت آمریکا آن را در ماه مارس 1956 تصویب کرد، طرحی که به گفته داگلاس لیتل تاریخ دان آمریکایی، عملیاتی مخفی برای مبارزه با ملی گرایی انقلابی در سراسر جهان عرب بود. غربی ها طی این دوره، دست کم سه عملیات مهم و مخفی در سوریه انجام دادند:

(1) «عملیات منازعه» که تلاشی مشترک بین آمریکا و انگلیس بین مارس و اکتبر سال 1956 به منظور انجام یک کودتای نظامی تحت حمایت غرب بود قبل از آن که دستگاه های اطلاعاتی سوریه آن را کشف کنند؛

(2) «عملیات وپن» که تلاش یک جانبه سیا به منظور به خدمت گرفتن مخالفان جناح راست در داخل ارتش سوریه برای انجام یک کودتا با هدف بازگرداندن شیشاکلی به عنوان دیکتاتوری حامی غرب در سوریه بود که دستگاه اطلاعاتی سوریه این عملیات را نیز در روز دوازدهم اوت سال 1957 کشف کرد؛

(3) «طرح اولویت» که یکی دیگر از تلاش های دو قدرت غربی بود که در سپتامبر سال 1957 به منظور افزایش ناآرامی ها در میان اقلیت های سوریه با هدف ایجاد بهانه ای برای آغاز حملات مسلحانه از کشورهای همسایه و ترور شخصیت های سیاسی و نظامی مهم و کلیدی سوریه بود که سبب متوقف شدن دو تلاش قبلی برای انجام کودتا توسط قدرت های غربی شد.

علاوه بر این، آمریکا در تلاشها برای ترغیب ترکیه به منظور حمله به سوریه پس از اوت سال 1957 مشارکت داشت، آن هم زمانی که انگلیس قصد ترتیب دادن حمله اردن یا عراق به سوریه با هدف اجرای طرح های انگلیس برای عضویت سوریه در معاهده بغداد تحت رهبری انگلیس را داشت، معاهده ای که یک همپیمانی دفاعی بود که پیش بینی می شد سبب تقویت کنترل انگلیس بر منطقه خاورمیانه شود.
در نهایت اینکه، همه عملیات های اطلاعاتی غربی به سبب بی اعتنایی غربی ها به سیاست های سوریه و هماهنگی ضعیف بین منافع آمریکا و انگلیس با ناکامی مواجه شدند. در مجموع، «عملیات منازعه» از نظر زمانی با مشکلاتی مواجه بود زیرا با تهاجم آمریکا و انگلیس در سال 1956 در منطقه سوئز هم پوشانی داشت، اقدامی که سبب بروز اختلافات بین آمریکا و انگلیس در ارتباط با چگونگی شکست دادن ناصر شد. مداخله های بعدی غربی ها در امور سوریه سبب ایجاد خشم سراسری در میان بازیگران سیاسی سوریه شد: سپس قوتلی که برای دوره دوم به عنوان رئیس جمهور سوریه انتخاب شده بود در ژوئیه 1957آمریکا را «دشمن علنی» سوریه خواند. این سخنان سبب شد کاردار آمریکا در آن زمان با مطرح کردن اتهاماتی متقابل اعلام کند سخنرانی رئیس جمهورسوریه «از تبلیغات کمونیستی قابل تمیز نیست.»

جدا از عوامل محلی سوریه، شماری از تهدیدها و ضد تهدیدها در سطح منطقه ای و جهانی در پایان سال 1957 ظهور کردند: ترکیه برای متوقف کردن بسیج نظامی خود در مرز سوریه از سوی اتحاد جماهیر شوروی تحت فشار قرار گرفت در حالی که ناصر این فرصت را غنیمت شمرد و در روز سیزدهم اکتبر شماری از نظامیان مصری را با هدف تضعیف «اتحاد عربی» در شهر لاذقیه سوریه مستقر کرد. از آنجایی که ابتکار عمل ناصر در اصل از حمایت اتحاد جماهیر شوروی برخوردار بود، تهاجم سوریه به ترکیه از نقطه نظر غربی ها بسیار خطرناک به نظر می رسید. تمایل شوروی برای انتقال حجم گسترده ای از جت های جنگنده (مهمترین سلاح راهبردی در آن دوره) برای ارتش های مصر و سوریه سبب تقویت نسبی هر دو کشور در سطح منطقه ای شد.

به طور خلاصه باید گفت که همه تلاش های نظامی و غیر نظامی برای برقراری ثبات در سوریه پس از استقلال این کشور در سال 1946 به سبب مناقشات مرتبط با جنگ سرد، منازعات درون عربی بر سر استیلای منطقه ای و اختلاف نظرهای داخلی در سوریه با ناکامی مواجه شد. این سطوح مختلف از بی ثباتی سبب تضعیف توانایی همه رژیم های داخلی سوریه بین سالهای 1946 و 1958 در زمینه به دست آوردن منابع قابل توجه اقتصادی و نظامی با هدف حمایت از استقلال این کشور شد.

سوریه به عنوان کشوری ضعیف در معرض مداخله های خارجی قرار گرفت در حالی که بازیگران داخلی فاقد ظرفیت های لازم برای تقویت نظام این کشور از درون بودند. اما این روند تغییر یافت، زمانی که مصر به عنوان مرکز استقلال قدرت سیاسی اعراب تحت رهبری ناصر ظهور کرد. ظهور همپیمانی راهبردی بین ناصر و اتحاد جماهیر شوروی با سرعت به سوریه کشیده شد و این کشور توانست برخی از بی ثباتی های مزمن را از خود به جا بگذارد که طی سالهای 1946 تا 1958 شاهد آن بودیم.

با این حال، تلاش های برای «برطرف کردن» ضعف های کشور سوریه تنها زمینه را برای بروز چالش های قدرتمند جدید به ویژه در ارتباط با مصر فراهم کرد. افزایش قدرت و نفوذ سیاسی ارتش به استیلای ساختاری ارتش بر دولت منجر شد، روندی که از آن زمان تاکنون در مصر و سوریه ادامه داشته است.

روند انزوای سوریه در منطقه بار دیگر آغاز شد، زمانی که سیاست گذاران آمریکایی توانستند کنترل رهبری مصر را در اواسط دهه 1970 طی حکومت انور سادات بار دیگر در دست گیرند، بدین ترتیب، توازن قدرت بین اعراب و اسرائیل به نفع مخالفان اصلی سوریه تغییر یافت. از این رو، موضوع ژئوپلیتیکی ظهور سوریه به عنوان کشوری مستقل اما ضعیف و فاقد قیمومت ژئوپلیتیکی با ثبات و قرار دادن خود در معرض دو ابرقدرت به سبب نبود گزینه ای جایگزین زمینه را برای بروز چالش هایی برای مردم سوریه فراهم کرد که از سال 2011 شاهد آن بودیم. در چنین شرایطی، زمان آن فرا رسیده است تا بدانیم که روند بی ثبات کردن سوریه توسط غربی ها حتی مدتها قبل از وجود رژیم بعث در سوریه آغاز شده بود.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.